راه سعادت یا راه های سعادت؟

به نظر شما برای سعادت انسان فقط یک راه وجود داره یا راههای سعادت داریم؟ به عبارت دیگه اعتقاد به صراط مستقیم دارین یا صراط های مستقیم؟ دلیلتون برای این نظرتون چی هست؟
یه کمی در مورد سوال توضیح بیشتری بدم که واضح تر بشه...
در این مورد اگر به بهترین راه می خواین اشاره کنین شرط اولش پذیرش صراط های مستقیم هست و بعد از اون باید دلایلی داشته باشین که چرا یکی از اون راه ها بهترین هست...
اصطلاح صراط های مستقیم در فلسفه به اسم <پلورالیسم> شناخته میشه... که <پلورالیسم> خودش بر چند نوع هست که دو نمونش <پلورالیسم فلسفی> و <پلورالیسم دینی> هستن... من در این سوالم به صورت خاص منظورم <پلورالیسم دینی> هست... برای اینکه آشنایی بیشتری با <پلورالیسم دینی> در نگاه فلسفی داشته باشین می تونین این لینک رو بخونین. اطلاعات خوب و کاملی داره...
و در نهایت اینکه پذیرش هر کدوم از این انتخابها یه نتایجی رو داره که جالب هست اگر بهش فکر بکنین.

توضیح: در لینکی که توی نوشتم معرفی کردم (این لینک) در مورد نظریه پلورالیسم دینی توضیح داده که منظور چی هست... همونطوری که اونجا نوشته این نظریه برای اولین بار توسط "جان هیک" مطرح شده... تعریف پلورالیسم دینی و دلایل فلسفی که جان هیک در مطرح کردن این نظریه داشته هم در موردش صحبت کرده... در این نظریه به صورت خاص انسان، خدا و سعادت بشری موضوع های مورد بحث هستن... این نظریه به صورت عمده توسط دکتر سروش در ایران مطرح شد و خود کلمه "صراط های مستقیم" انتخاب دکتر سروش برای کلمه پلورالیسم دینی هست... عده ای اعتقاد دارن که نظریه دکتر سروش اسلامی کردن نظریه هیک هست بر اساس تجربه های کسایی مثل محمد آرگون (اسلام شناس و روشنفکر الجزایری الاصل مقیم فرانسه که استاد دانشگاه هست و جزو پایه گذاران نظریه سکولاریسم بوده) ... در مورد استدلالهای دکتر سروش در مورد نظریه صراط های مستقیم کتابی از دکتر سروش به همین اسم "صراطهای مستقیم" هست که در اون کتاب دلایلی که برای این نظریه داره رو مطرح کرده... من این کتاب رو خوندم و نقدها و مخالفتها و موافقتهایی که باهاش شده رو هم خوندم...
به صورت خیلی ابتدایی و خیلی ساده شده اگر بخوایم این سوال رو مطرح کنیم مثلا اینطوری میشه که قوانینی که در دین مسیحیت وجود داره درست هستن یا در دین اسلام؟ کدوم به سعادت بشر منتهی میشن؟ (همونطوری که می دونین شباهتهای این دو تا دین با هم خیلی کم هست و فقط در کلیات با هم شباهتهایی دارن)
یه توضیح اضافه تر هم در این مورد بگم... هیچ دیدگاه دینی <پلورالیسم دینی> رو قبول نداره... در این مورد نوشته بعدی توضیح می دم... نمونه های مختلفی رو من تونستم پیدا کنم از قرآن و توی نوشته های مختلف که در این مورد خوندم و بهش ارجاع داده شده بود (آیه های قرآنی رو نوشته بعدی می نویسم که توضیح بیشتر در موردشون بدم...)‌ بنابراین صراط مستقیم به صورت عمده هدفش سعادت بشری هست... نسبی بودن این سعادت بازم یه نگاه غیردینی هست و پذیرشش به این شرط هست که خارج از یه نظام دینی و با قبول پلورالیسم دینی به سوال نگاه بکنین.. و باز هم به صورت طبیعی اگه می خواین صراط های مستقیم رو بپذیرین به ناچار باید خارج از یک نگاه دینی به قضیه نگاه کنین... و از خارج از یه نظام دینی به قضیه نگاه کردن تبعات دیگه ای هم داره که پذیرش اونها نتایج متفاوتی رو به بار خواهد اورد... در این مورد هم جالب هست اگر فکر کنین.

چشم در برابر چشم

عبارت خیلی معروفی از مهاتما گاندی (رهبر فوق العاده تاثیرگذار مبارزات استقلال طلبانه هند) هست که میگه: <قانون چشم در برابر چشم تنها به این نتیجه می رسد که تمام دنیا کور می شوند> جمله انگلیسیش به این صورت هست: 
(An eye for eye only ends up making the whole world blind)
در مورد این جمله نظر شما دقیقا چطور هست؟ با این نظر موافق هستین یا مخالف هستین؟ لطفا دلیل نظری هم که دارین رو بنویسین...
این جمله رو در یه پست دیگه یه توضیح در موردش میدم که مهم هست که نظرتون رو دقیق و کامل در موردش نوشته باشین... ممنونم :)

پی نوشت: روز تولد من دقیقا روز تولد مهاتما گاندی هست. :>

پی نوشت ۲: یه توضیح مختصر در مورد این جمله بگم... <قانون چشم در برابر چشم> قانونی هست که میگه اگه یه کسی چشم یه کس دیگه ای رو کور کرد به تلافیش باید چشمش رو کور بکنین. (این شخص می تونه خود شما یا هر کس دیگه ای باشه) توی ترجمه شاید منظور درست بیان نشه... چون ترجمه کلمه به کلمه میشه <چشم برای چشم> ولی خوب <در برابر> رو به صورت معادل استفاده کردن... به همین علت بود که جمله رو به انگلیسی هم نوشته بودم...

۵ تا کتاب

از جرج برنارد شاو (من خودم علاقه زیادی به جرج برنارد شاو دارم) سوال جالبی رو پرسیده بودن که به نظر من جالب بود که این سوال رو اینجا هم مطرح کنم که شما هم بهش جواب بدین :> سوال این بود که:
<اگر قرار بود که شما به جزیره کاملا دور افتاده ای که بدون هیچ امکاناتی هست برای همیشه تبعید بشین و اجازه داشتین که فقط ۵ تا کتاب با خودتون ببرین چه کتابهایی رو می بردین؟>
در صورت سوال چرا رو نپرسیدن ولی شما دلیلش رو هم لطفا بنویسین. :>
(خیلی هم سوال رو پیچیدش نکنین... فرض کنین اینطوریه که گفته دیگه ;) )
بعد از اینکه بقیه جواب دادن جواب جرج برنارد شاو رو هم براتون می نویسم. :>

توضیح: قبلا چند تا پست در ارتباط با آرتور شوپنهاور نوشته بودم... اونجا تاکید کرده بودم که فلسفه شوپنهاور رو نباید اصلا ناشی از یک ذهن بیمار و افسرده دونست چون این فلسفه در نوع خودش پیچیدگیهای خاصی داره و اصلا به سادگی که به نظر میاد نیست و در ضمن تاثیرات زیادی روی آدمهای بزرگ داشته... یکی از کسانی که از فلسفه شوپنهاور تاثیر زیادی گرفته جرج برنارد شاو هست.

پی نوشت ۱: ممنونم بابت کامنتهای پست قبلی :) کامنتهای پست قبل رو به دلیل اینکه احتیاج به یه سری جوابهای مفصل داشت فعلا جواب ندادم که اگر کس دیگه ای هم میخواد نظری بده بنویسه یه فرصتی همش رو حتما جواب می نویسم :> ولی خوب کامنتهای دو تا پست قبل رو جواب دادم... بازم از همگی بابت نظرهای خوب و قشنگتون ممنونم. :)

پی نوشت ۲: همونطوری که ریواس توی کامنتهای پست قبلی نوشته بود سیستم بلاگرد قسمت پینگی که داره میشه همزمانش بقیه جاها مثل بلاگ رولینگ هم پینگ کرد خلاصه پیشنهاد میکنم برای پینگ از صفحه پینگ بلاگرد با انتخاب تمام گزینه هاش استفاده بکنین. لطفا اگر این تصمیم رو گرفتین به من هم بگین که لینک وبلاگتون رو در بخش بلاگرد اضافه بکنم... ممنونم. :) 

پی نوشت ۳: جواب این سوال رو از طرف ریواس و سمن تقریبا می تونم حدس بزنم چه کتابهایی هست! :)) ریواس که توی زلزله هم با خودش کتاب رو برده بود چه برسه به جزیره ;) D:

پی نوشت ۴: کامنتهای پست قبلی رو جواب دادم... سعی کردم تا جایی که میشه نظرهای خودم رو ننویسم که بحث اعتقادی نشه... چون خوب تمام نظرهایی که در جواب سوال لطف کرده بودین و نوشته بودین درست هستن و نمیشه گفت چی درست هست چی غلط هست فقط نظرهای شخصی هست که این بین باعث تفاوت میشه... بازم ممنونم از همگی :)

فهم قرآن

به نظر شما برای فهم قرآن چه شرایط و ویژگیهایی لازم هست؟

برای اینکه سوال دقیق تر بشه کمی بیشتر در موردش توضیح میدم.
در صورت سوال کلمه <فهم> نوعی شناخت وابسته به فاعل هست به این معنی که معیار دقیقی برای تشخیص اینکه به چه چیزی فهم گفته میشه وجود نداره... بنابراین قضاوت اینکه این فهم به چه معنی هست بر عهده تشخیص خودتون باشه. به عنوان یه نکته اضافه تر بگم که منظور من از <فهم> در این سوال این بوده که اگر به کل حقایق موجود و قابل درک برای بشر در قرآن عدد ۱۰۰ رو نسبت بدیم <فهم> شامل کسی میشه که بیشتر از ۸۰ فهمیده.
شرایط و ویژگیها رو در صورت سوال به صورت لازم پرسیدم ولی منظورم به صورت دقیق تر شرایط و ویژگیهای لازم و کافی هست. 

پی نوشت: یه پست جدید برای وبلاگ نوشته ها گذاشتم.

پی نوشت ۲: سیستم بلاگ رولینگ رو میخواستم برای وبلاگم پیاده سازی کنم که تازگی فی لترش کردن برای همین سیستم بلاگرد رو فعلا پیاده سازی کردم (قبل از <لینک دوستان> گذاشتمش توی وبلاگم) که هر موقع اون دو تا وبلاگ دیگه ام رو Update میکنم Ping بکنم که معلوم بشه لازم نباشه که پی نوشت بنویسم. دوستانی که می دونستم از سیستم بلاگرد برای پینگ استفاده میکنن رو هم اضافه کردم به این لیست.
اگر کسی هست که از پینگ بلاگرد استفاده میکنه لطفا بگه تا اضافه بکنم به لیست که هر موقع Update‌ کرد متوجه بشم. ممنونم. :)
اون که داره کتاب می خونه نشون دهنده اینه که وبلاگ Update‌ شده و این کتاب خوندن رو تا ۴۸ ساعت بعد از update شدن وبلاگ ادامه میده. ;)

زلزله

در لحظه ای که تهران زلزله اومد (اگر این بار رو متوجه نشدین یا نبودین بار پیش) وقتی متوجه زلزله شدین دقیقا در اون لحظه به چی فکر کردین یا به یاد چی افتادین؟ (سوال برای حالتی هست که متوجه زلزله شده باشین.)

پی نوشت: نوشته هایی که در موضوع <طرح یک پرسش> هست بدون توجه به پستهایی که بعدش می نویسم همچنان برای نظر دادن معتبر هستن.