سمینار بررسی تفاوتهای فکری و احساسی زن و مرد

خوب در مورد حرفهایی که در سمینار گفتم یه کمی بیشتر توضیح بدم...

مطالب سمینار رو از 40 صفحه از یه کتاب انتخاب کرده بودم که اسمش هست :

"Why Men Don’t Listen and Women Cant’s Read Maps"

نمی دونم که ترجمه شده باشه یا نه....کتابش 11 فصل هست....من 2 فصل از کتاب رو انتخاب کردم.....یه فصل در مورد کارکردهای متفاوت مغز زن با مرد و یه فصل دیگه در مورد تفاوت در احساسات و افکار...کتابش طوری نوشته شده که تفاوتهای مختلف رو با دلایلش بررسی کرده....

تستهایی که توسط تکنولوژی MRI از مغز گرفته شده نشون میده که مغز آدمها نقاط متفاوتی رو برای انجام یه کار مشخص یا یه استعداد و توانایی مشخص به کار میگره...که این کارها به صورت تخصصی در دو نیمکره چپ و راست مغز تقسیم شدن....مثلا از نمونه های معروفش اینه که بخش مربوط به هنر در نیمکره راست قرار داره و بخش مربوط به ریاضی در نیمکره چپ....(کارهای تخصصی هر نیمکره از مغز زیاد هستن همش رو نمی تونم بنویسم ولی کارهای مربوط به نیمکره چپ با راست کاملا جنبه های متفاوت دارن...)..

بین مغز زن و مرد موارد متفاوتی که دیده شده یه نمونش این هست که مردها به صورت ذاتی قسمت خاصی رو در مغرشون دارن که در جهت یابی بهشون کمک میکنه به همین خاطر معمولا جهت یابهاش خوبی هستن..(هر چند خودم اصلا اینطوری نیستم!) و از جهت دیگه خانم ها مراکز خاصی رو در مغزشون دارن که برای صحبت کردن هست...به همین خاطر خانم ها معمولا خیلی بهتر از آقایون حرف میزنن...

چیزهایی که در مورد زنها و مردها در ادامه مینویسم اصلا اینطوری نیست که همه زنها یا مردها اینطوری باشن در حالت کلی(از لحاظ آماری) فقط میشه اینو گفت...و از یه جهت دیگه هم هر انسانی ترکیبی از خصوصیات مردانه و خصوصیات زنانه هستش....

 

**خانم ها معمولا به صداهایی که بلند هستن بیشتر از آقایون حساس هستن...به همین خاطر از گریه بچه معمولا همیشه خانم ها اول از خواب بیدار میشن...

 

**مردها معمولا حالت آماده باش بیشتر از خانمها دارن! یعنی مثلا اگه وارد یه ساختمان جدید بشن ناخود آگاه دنبال درهای خروجی میگردن! یا مثلا در مورد تختهای دو نفره کاملا تمایل دارن که طرفی بخوابن که به در نزدیکتره! یا مثلا وارد رستوران یا تریا که میشن ذاتا تمایل دارن که روبرو به در ورودی باشن و پشتشون به در نباشه....

 

**ارتباط بین دو نیمکره از مغز در خانمها تا 30% بهتر از آقایون هست...به همین خاطر خانمها میتونن چند تا کار رو با هم همزمان انجام بدن (مثل تماشا کردن تلویزیون همزمان حرف زدن با تلفن و آشپزی کردن!) ولی مردها مغزشون طوری هست که برای انجام یک کار به صورت دقیق و تخصصی طراحی شده! به همین خاطر اگه مثلا دارن فوتبال تماشا میکنن حرف زدن باهاشون فایده ای نخواهد داشت! :)) ولی خوب در حالت کلی میشه گفت قدرت تمرکز روی یک موضوع در مردها از خانمها تا حدودی بیشتره...

 

**مردها طرف چپ مغزشون رو برای حرف زدن استفاده میکنن و خانم ها هم طرف چپ هم طرف راست مغزشون رو...به همین خاطر معمولا خانمها روان تر حرف میزنن...

 

**به خاطر اینکه مغز خانمها به سرعت بین دو نیمکره مغزشون جابه جا میشه در حدود 50% از خانمها بلافاصله نمیتونن دست چپ و راستشون رو از هم تشخیص بدن!

 

**پسر بچه ها معمولا اشیاء رو به آدمها ترجیح میدن و در مورد دختر بچه ها عکس این هست...برای همین مثلا پسربچه ها ماشین دوست دارن دختربچه ها عروسک...

 

**در یه رای گیری که از 10000 نفر انجام شده مردها این صفتها رو دوست داشتن داشته باشن: "شجاع، دارای قدرت رقابت، شایسته، مسلط به سایرین، کسی که بقیه بهش احترام بذارن" و در مقابلش خانمها رای به این صفتها دادن "خونگرم، دوست داشتنی، بخشنده، دلسوز، جذاب، صمیمی"....که خوب صفتهایی هست که نشون دهنده روحیات متفاوت مرد و زن هست....

 

**مرکز احساسات در مغز مردها به صورت دو ناحیه که در نیمکره راست مغز داره قرار گرفته و در مورد خانمها در یه قسمت وسیع از مغرشون در جاهای مختلف پخش هست...به همین خاطر خانمها راحت تر احساساتی میشن و ابراز احساسات میکنن...و مردها دیرتر احساساتی میشن...در واقع در مورد مردها احساسات یه قسمت جدایی در مغزشون هست که باید سراغش برن تا احساسات از خودشون نشوت بدن!....مثلا در بحث کردن مردها میتونن ساعتها بحث کنن بدون اینکه احساساتی بشن یا احساساتی برخورد بکنن...ولی خوب معمولا مردها در مقایسه با خانمها از خودشون کمتر احساسات نشون میدن...

 

**بر اساس نظر سنجیها مردها بیشتر کار براشون اهمیت داره و خانمها بیشتر ارتباط خوب در خونه داشتن....(دلیلش یه کمی طولانیه...بحث تاریخی داره یه کمی...) ولی خوب مشخصه ای هست که باید از زندگی مردهای امروزی کم کم حذف بشه.....

 

**مردها کلا اینطوری هستن که ذهنشون چون در ارتباط برقرار کردن ضعیف تر هست نسبت به خانم ها تمایل دارن که هر مشکلی رو با انجام دادن یه کاری برطرف بکنن! مثلا اگه همسر یه مردی از دستش ناراحت باشه شوهر خانمه برای اینکه مشکل رو حل کنه میگه میخوای ظرفا رو من بشورم؟!! و خوب اینطوری اهمیت دادن خودش رو نشون میخواد بده...

 

**مردها معمولا احساسات خودشون رو مخفی میکنن که بتونن تحت کنترل باشن...به خاطر اینکه ذاتا دوست دارن آدمهای قوی باشن...

 

**ذهن مردها ذاتا تمایل داره که مشکلات رو برطرف بکنه...اصطلاحا Problem-Solver هست...

 

**مردها وقتی که زیاد Stress داشته باشن چون همش دارن به این فکر میکنن که چطوری مشکل رو برطرف کنن اصلا تمایل به این ندارن که حرف بزنن در موردش! چون یه کار رو بیشتر نمیتونن در یه زمان خوب انجام بدن! و خوب چون دارن به راه حل فکر میکنن در مورد مشکل حرف نمیزنن...در مورد خانمها اینطور هست که در مواقع Stress بخش مربوط به حرف زدنشون هم فعال میشه...برای همین تمایل دارن که مواقع Stress حتما با یه کسی حرف بزنن....

 

**خانمها تمایل به این دارن که بلند فکر بکنن...و مردها معمولا در درون ذهن خودشون فکر میکنن...به همین خاطر هست که خانم ها در انتقال دادن فکرشون به بقیه خیلی بهتر از مردها هستن و این کار رو بهتر انجام میدن....

 

خوب امیدوارم که جالب بوده باشه براتون...سمینارم در کل کاملتر بود خیلی...سعی کردم همه قسمتهای مهمش رو بنویسم :)

سمینار

امروز یه سمینار داشتم دانشکده خودمون....و خوب در نوع خودش جالب بود...حدود 6 ماه پیش بود که برای اولین بار پیشنهاد چنین سمیناری رو دادم و خوب اون موقع برای همه خنده دار بود بیشتر! موضوعش در این مورد بود "بررسی علمی و ژنتیکی تفاوتهای فکری زن و مرد"...و خوب این موضوع وقتی جالب تر میشه که تصور بکنین باید در دانشکده برق ارائه بشه!

به هر کسی که میگفتم اولین فکرش این بود که دارم شوخی میکنم! ولی در نهایت تونستم این کار رو به سرانجام برسونم...سمینار از طرف "انجمن علمی برق و کامپیوتر" برگزار شد که فکر کنم اولین موضوع غیرمرتبط با درسهایی بود که تو این دانشکده ارائه میشه....

در ارتباط باهاش با معاون دانشجویی دانشکدمون هم حرف زدم (که الان رئیس دانشکده شده!) و با اینکه همه اعتقاد دارن که آدم سخت گیری هست کاملا تونستم موافقتش رو جلب بکنم...

و خوب خلاصه از این جهاتش خیلی خوب بود....امروزم دانشگاهمون برای این دانشجوهای پولی اعتصاب بود! کلاسها تعطیل بود و کسی زیاد دانشگاه نبود.....

نزدیکهای سمینار که شد فقط 4 نفر بودن برای سمینار! که از اون 4 نفر 3 تاشون دوستای خودم بودن! بعد دبیر انجمن علمی بهم گفت که میخوای عقب بندازیم تاریخش رو؟ که با قاطعیت گفتم نه! چون من برام خیلی مهم بود که این سمینار حتما برگزار بشه....با همون تعداد شروع کردم...و خوب خلاصه کم کم زیاد شدن کسایی که اومده بودن و تقریبا به 35 تا 40 نفر رسیدن....که خوب کاملا قابل قبول بود....

به نظر خودم سمینار خیلی خوبی بود...و خوب جالبه که مطالبش رو که داشتم بررسی می کردم و آماده می کردم خیلی در مورد آدمهایی که اطرافم هستن فکر میکردم....و این برام جالب بود که تو ایران به صورت کلی خیلی شناختهای متقابل بین دختر و پسر کم هست....و خوب این شناخت کم به صورت ذاتی میتونه یه عامل عدم درک متقابل باشه....هر چند من کاملا اعتقاد دارم که تفاوتهای فکری و احساسی رو میشه کاملا از طریق درست فکر کردن و تلاش برای درک دیدگاه طرف مقابل فهمید و مشکلاتی که ممکنه پیش بیاد رو برطرف کرد...

 

صد و یکمین ضربه....

به چکش زدن کسی که صخره ای را می شکافد نگاه کن، شاید صد بار بی آنکه در صخره ترک دیده شود چکش می کوبد....ولی در صد و یکمین ضربت صخره دو نیم می شود....و من می دانم که آخرین ضربت نبود که سنگ را شکافت....

حرفهای نگفته و اتفاقهای نا آشنا....

شاید بیشتر از هر زمان دیگه ای حرفهای نگفته دارم...و شاید بیشتر از هر زمان دیگه ای دیگران نمیدونن که چه اتفاقهایی در درونم داره اتفاق میفته....

سرباز اسیر....

آن روز که سرباز در جنگ شکست خورد هرگز فکرش را نمی کرد که اسارت در سرزمین مبارزین تا این حد دردناک باشد....سرباز خوب جنگید ولی نتوانست که پیروز باشد! اسارت قانون ساده ایست برای شکست خوردگان در جنگ....

درس خوندن...

این دوران که فشار درس خوندن برام زیادتر شده بود یه سری نتایج خیلی مثبتی برام به همراه داشت....خوشحالم از این بابت :)

چشمداشت....

چند وقت پیش یه کسی که باهاش کم در ارتباط بودم یه رفتاری از خودش نشون داد که ناراحتم کرد....من خیلی خیلی دیر پیش میاد که از دست کسی ناراحت بشم....بعد از اون اتفاق اون آدم رو کلا حذفش کردم از زندگیم! و خوب چیزی که این چند وقت بهش فکر کردم این بود که در این مدت من تقریبا اصلا یادم نمیاد که کار مثبت خاصی برای من انجام داده باشه....ولی اصلا احساس ضرر نمی کنم...این خودش برام جای خوشحالی داره...می تونم پیش خودم بیشتر مطمئن باشم که من کارهایی که انجام میدم به این خاطر نیست که چشمداشتی برای جبران داشته باشم....و خوب از دید خودم این خیلی خوبه :) کارهای خوب ارزش و پاداششون در خودشونه :)