از بالا نگاه کردن

پیامبران می کوشیده اند تا از طرق مختلف٬ پندار استغنا را در مغرضان متزلزل کنند. یکی از مهمترین راه ها آن بود که به مردم می گفتند شما به محض آنکه به چیزی خو کردید٬ دیگر نخواهید توانست آن چیز را از بالا نگاه کنید و این ارتفاع از شما سلب می شود. از بالا نگاه کردن٬ شان انسان است و در چیزی غافلانه غوطه ور بودن شان حیوان. حتی ممکن است محیط غوطه ورزی از فکر و اندیشه سرشار باشد٬ معذالک پیام این دعوت آن است که محیط را هم باید از بیرون بنگرید. باید از اندیشه های مانوس و مالوف جدا شویم و به آنها از بیرون نگاه کنیم تا بتوانیم دریابیم که در چه غوطه می خوریم. (پاورقی به عنوان نمونه های قرآنی آیه های ۲۳ و ۲۴ از سوره زخرف)

ار کتاب آئین در آیینه (مروری بر اندیشه های دین شناسانه عبدالکریم سروش)
تدوین و گردآوری از سروش دباغ.

پی نوشت: در مورد کتاب قلندر و قلعه که چند وقت پیش تمومش کردم یه توضیح و معرفی در وبلاگ نوشته ها ٬ نوشتم.

کمک کردن

بعد از مدتها یه نوشته از جنس نوشته های وبلاگ اندیشه قصد دارم که بنویسم...موضوع نوشته به خیلی وقت پیش برمیگرده و بیش از 3-2 ماه هست که این موضوع در ذهنم هست و ننوشته بودمش...

موضوع در مورد کمک کردن به انسانهای نیازمند هست...از کمک کردن به صورت خاص منظورم کمکهای نقدی یا چیزهای معادل کمکهای نقدی هست و از انسانهای نیازمند هم به صورت خاص منظورم فقیرهایی هست که نیاز مالی دارن و نمیتونن احتیاجات اولیه زندگی خودشون رو تامین بکنن...

قبل از اینکه در این مورد بیشتر بنویسم چیزهایی که قبول دارم رو می نویسم که برای بحث بیشتر این موضوعات تکرار نشن...

من اعتقاد دارم که کمک کردن به انسانهای نیازمند کار خیلی خوبی هست و برای هر کسی از لحاظ اخلاقی واجب هست که تا حدی که شایسته هست و از دستش بر میاد کاری که می تونه برای بقیه انجام بده...از یه جهت دیگه می دونم که هیچ کمک کردنی منجر به ریشه کن کردن فقر نه در یک نفر و نه در سطح یه جامعه میشه ولی همین کمک کردن کوچیک هم خودش مهمه...و یه نکته اضافه تر اینکه همین کمکهای کوچیک کوچیک وقتی جمع بشن روی هم رفته میشه باهاش یه کار مهم انجام داد...

اما حرفهایی که در مورد کمک کردن میخوام بگم اینه که به نظر من نمیشه گفت که کمک کردن به هر شکل و صورتی که باشه به خاطر نفس کمک کردنش خوبه! یعنی به نظر من کمک کردنهایی هستن که سودمند نیستن، کمک کردنهایی هستن که حتی می تونن ضرر داشته باشن و حتی وقتهایی هم هست که نباید اصلا کمک کرد...

قبل از اینکه این بحث رو ادامه بدم از قسمتی از نظریات یه فیلسوف اسلامی در دوران جنگهای صلیبی به اسم "ابن میمون" استفاده میکنم که مناسب هست برای این بحث...برای اینکه بتونم خلاصه بنویسم ماهیتها و عواملی که در کمک کردن دخالت دارن رو با انتخاب خودم می نویسم.

1. شخص کمک کننده

2. شخص دریافت کننده کمک

3. نیت در کمک کردن

4. طریقه کمک کردن

5. نتیجه کمک کردن

در موردهای اول و دوم بحث در مورد شناس و ناشناس بودن کمک کننده یا دریافت کننده کمک هست...بقیه موارد هم که تا حد زیادی مشخص هست که منظور ازشون چی میتونه باشه..."ابن میمون" با در نظر گرفتن حالتهای مختلف این پنج گزینه (گزینه ها انتخاب خودم هستن) 8 مرحله برای کمک کردن در نظر گرفته که مرحله اول و آخرش رو به خاطر جالبتر بودنشون می نویسم:

"اولین و پست ترین درجه اکرام با اکراه توام است، هدیه ای است که دست می دهد و دل در آن سهمی ندارد."

"هشتمین و آخرین درجه که شایسته تر از همه درجات است، آن نوع اکرام است که برای جلوگیری از پیدا شدن فقر و مسکنت انجام پذیرد. این بالاترین درجه و آخرین پله <نردبان طلایی اکرام> است."

اما خوب در ادامه بحث به نظر من نیت در کمک کردن و نتیجه کمک کردن مهمترین عواملی هستن که کیفیت کمک کردن رو تعیین میکنن...چند وقت پیش خبری رو سایت بازتاب نوشته بود که شورای شهر لاس وگاس قانونی رو تصویب کرده که کسایی که به کارتن خوابها و کسایی که در پارکها می خوابن کمک بکنن یا اینکه غذا بهشون بدن 1000 دلار جریمه میکنه!!(البته نوشته این قانون مورد مخالفت دادگاه فدرال آمریکا قرار گرفته) آخرین جمله از اون خبر این هست:

«اسکار گودمن» می گوید:« یک ساندویچ تعارف کردن در پارک به بی‌خانمان‌ها، گره‌ای از مشکل باز نمی‌کند».

یا در خیلی از کشورهای دنیا کارتن خوابی و گدایی کردن جرم به حساب میاد! و دلیل این جرم بودن به این خاطر نیست که فقیر بودنشون جرم داشته باشه به خاطر این هست که کمک کردن به این گروهها نتیجه مثبتی رو همراه نداره...درسته که این دو گروه هم انسان هستن و نیازمند دریافت کمک هستن ولی نمیشه بدون در نظر گرفتن نتیجه به این گروهها کمک کرد...اینکه این کمکها نتیجه مثبتی ندارن مربوط به بحثهای جامعه شناسی هست که من نمیخوام واردشون بشم ولی همین جرم بودنش در جوامع مختلف نشون دهنده این هست که این نتایج بررسی شدن...و معمولا این نوع از مبارزه با فقر در جاهای مختلف دنیا وظیفه دولتها هست...(حالا اینکه به وظیفشون عمل نمیکنن دیگه مسئولیتش با خودشونه)

و در مورد نیت کمک کردن بحث دیگه ای هم هست...من خودم برای کمکی ارزش قائل هستم که حالت خودجوش و از روی یه وظیفه اخلاقی باشه نه اینکه مثلا یکی بگه بیا کمک کن تا کمکی انجام بدم.

این گفتن وقتی می تونه خوب باشه که در قالب یه پیشنهاد مشخص باشه که مثلا من میخوام چنین کاری انجام بدم دوست داری که کمک بکنی یا نه(کاری که در خیلی جاهای دنیا مرسوم هست) ولی نه اینکه صرفا بدون هدف مشخصی یه پولی جمع بشه.

من به عنوان نظر شخصیم کمک کردن مالی به مراکز و سازمانهای خیریه رو گزینه خیلی مناسبی می دونم.

در کمک کردن ظرافت خاصی وجود داره و اون اینکه شخص کمک کننده نباید دنبال نوعی از رضایت درونی خودش باشه(این رضایت درونی میتونه جنبه های مختلفی داشته باشه)...باید بیشتر به هدف، نیت و نتیجه کمک کردنش فکر بکنه... 

 

پی نوشت: میلاد پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) رو به همگی تبریک میگم. :)

 

پی نوشت ۲: توضیحی که در مورد مجموعه عظیم تاریخ تمدن  نوشته ویل دورانت گفته بودم می نویسم رو وبلاگ نوشته ها نوشتم.  

مرگ!

<در اساطیر ساکنان جزیره بریتانیای جدید٬ چنین است که مرگ نتیجه اشتباهی از خدایان است. کامبینانا٬ خدای خیر به برادر احمق خود کوروووا گفت: «به زمین فرود آی و به مردم بگوی تا از پوست خود در آیند و از مرگ رهایی یابند٬ پس از آن به ماران بگوی که مرگ آنها حتمی است.» ولی کوروووا اشتباه کرد و سر جاودانی را به ماران گفت و خبر مرگ را به انسان رسانید.>
از کتاب <تاریخ تمدن> نوشته ویل دورانت جلد اول (مشرق زمین گاهواره تمدن) بخش عوامل اخلاقی در شکلگیری تمدن-سرچشمه های دینی

پی نوشت ۱: (توضیح ادامه همین بخش در کتاب: بسیاری از قبایل چنین می پندارند که مرگ نتیجه جمع شدن و کوچک شدن پوست است٬ و اگر انسان می توانست پوست خود را عوض کند جاودانه زنده می ماند.
پی نوشت ۲: مجموعه ۱۱ جلدی (البته ۱۳ جلد کتاب هست ولی ۱۱ عنوان داره چون ۲ تا از جلدهاش دو جلدی هست) تاریخ تمدن واقعا یه شاهکار بسیار با ارزش هست. فرصت کردم در وبلاگ نوشته ها یه معرفی و توضیح در موردش می نویسم.

غم یا شادی؟

اورلیوس گفته است که: «دنیا سراسر غم و اندوه است اگرچه پادشاه باشی.» و اپیکتتوس اظهار داشته: «دنیا سرشار از شادی و نشاط است هر چند غلام باشی.» و چه بسا که هر دو درست گفته باشند.
از کتاب <ماجراهای جاودان در فلسفه>

اندیشه چیست؟

من معمولا برای وبلاگ اندیشه شعر نمی نویسم و از وقتی که وبلاگ احساس رو شروع کردم هم دیگه شعرها رو در وبلاگ احساسم می نویسم...ولی یه شعر امروز خوندم که جالب بود و به دلایلی برای وبلاگ اندیشه انتخابش کردم...شعر رو کمی خلاصه کردم.

اندیشه چیست
جز بمب ساعتی
در کارگاه مغز
تا در زمان محتوم
احساس فرمان دهد و او منفجر شود
...
دیریست
احساس فرمان نمی برد
و اندیشه نیز فرمان نمی دهد
این چیست؟
یعنی تمام شد
یعنی که تیغ ما دیگر نمی برد
یعنی که٬ کارگاه تعطیل گشته است
یعنی: رسیده لحظه مختوم
....
یا..، رازی در این میان نهفته است
نقشی شگفت که ما نمی خوانیم!
<نصرت رحمانی از مجموعه پیاله دور دگر زد>

یه سوال اساسی: پیدا کنین منظور از "نقش شگفت" و "رازی که در این میان نهفته است". ;)

یه نوشته آماری

برای ابتدای سال جدید یه نوشته آماری و کمی سرگرم کننده انتخاب کردم...از لحاظ آمار بازدید کننده آمار دقیق تعداد بازدیدکننده ها رو نمی دونم...عددی که blogsky نشون میده بیشتر از مقدار واقعی هست چون نشون دهنده تعداد صفحه های ویزیت شده هست و خوب علاوه بر اون خیلی از این تعداد که نزدیک به ۴۰ هزار شده مربوط به خودم میشه...و اما کلماتی که در موتورهای جستجوگر متفاوتی در طول سال گذشته جستجو شدن و به واسطه اونها وبلاگ من پیدا شده و به وبلاگم مراجعه شده رو از persianstat انتخاب کردم و copy-paste کردمشون...در نوع خودشون بعضی هاشون جالبن...مثلا "تاریخ دقیق مرگ خودتون رو بدونین!" اگر واقعا چنین موضوعی در وبلاگ من مشخص شده بود میتونستم ادعای معجزه داشته باشم! :)) یا مثلا کلمه خربزه که دو بار هم search شده و من کلا در کل وبلاگم یه بار کلمه خربزه بود که مربوط به یکی از نوشته های قدیمی این وبلاگم بود که اسمش خربزه دزد بود (نزدیک به ۳ سال پیش نوشتمش به نظر خودم نوشته قشنگی هم هست اگر دوست داشتین بخونینش) ... چند وقت پیش وقتی نوشته تکامل رو نوشتم تعداد تکرار کلمه خربزه شد 2 بار. (البته حالا با این نوشته تعداد کلمه های خربزه وبلاگم خیلی زیاد شد! :))‌ ) بیشترین چیزی هم که search شده قوانین مورفی هست که نوشته جالبیه اگر دوست دارین بخونین.
حالا کلماتی که search شدن اینها هستن:

Keywords Searches
قوانین مورفی 3
شرلوک هلمز 3
رمان بریدا 2
hamlet.blogsky 2
خربزه 2
داستانهای پائولو کوئلیو 2
فروید 2
ثابت بولتزمان 1
خصوصیات متولدین سالها 1
پوشکین 1
یکی از معروفترین افسانه ی تمثیلی ایران 1
مقاله:دوست داشتن 1
کتایون ریاحی 1
تاریخ دقیق مرگ خودتون رو بدونین 1
واریانس 1
مایکروفر 1
نوشیدنیهای الکلی 1
آدمهای بزرگ 1
معروفترین افسانه های تمثیلی . 1
مناظر دیدنی شیراز 1
الکترومغناطیس 1
فیلم پر پرواز 1
تفسیر نی در مثنوی مولوی 1
smsتبریک 1

پی نوشت: توضیح در مورد کتاب پاییز پدرسالار نوشته گابریل گارسیا مارکز رو که امروز خوندنش رو تموم کردم وبلاگ نوشته ها گذاشتم.