جواب جرج برنارد شاو به سوال قبلی

جرج برنارد شاو در جواب سوال اینکه کدوم ۵ تا کتاب رو به اون جزیره دور افتاده می بره جواب داد: ۵ تا کتاب سفید (Blank books) با خودم می برم. :>

در مورد علت جوابی که داده استدلالهای جالب و متفاوتی میشه کرد...

یه مطلبی هم برای خودم جالب بود... کسایی که یکی از کتابهاشون رو قرآن نوشته بودن نگفته بودن که دلیلشون از انتخاب قرآن چی هست... من خودم این برداشت رو داشتم که به این خاطر که خوندنش ثواب داره چنین انتخابی داشتن... حالا لطفا اگر غیر از این هست و دوست داشتین دلیلتون رو هم بنویسین. ممنونم :)

یه اتفاقی هم از دوران کودکیم یادم اومد جالبه براتون تعریف بکنم ;) من خوب الان کتاب خوندن رو خیلی دوست دارم و جزو کارهایی هست که واقعا با علاقه انجامش میدم... سلیقم اینطوری نیست که هر کتابی رو بخونم ولی هر کتاب خوبی رو که در سبکهای مختلف خوندم خیلی دوست داشتم تاحالا... ماجرا از این قراره که من همیشه هم اینطوری نبودم D:‌ یعنی عمر کتاب خوندن من حدود ۶-۷ سال هست و بیش از نیمی از کتابهایی که خوندم رو هم در ۲ سال اخیر خوندمشون... این خاطره ای هم که می خوام بگم به سن دبستان من برمیگرده... ماجرا اینطوری بود که خوب من خیلی شیطون بودم و کلا اینطوری نبودم که یه جایی بند بشم D: امتحانها که تموم میشد و تابستون میشد دیگه آماده هر گونه شیطونی بودم! بعد یادمه که تابستون ها مامانم یه کتاب بهم می دادن (مثلا یکی از جلدهای قصه های مجید نوشته هوشنگ مرادی کرمانی) می گفتن اینو اگه تا آخر تابستون بتونی تموم کنی جایزه داری!‌ :)) یادم نمیاد هیچ موقع کتاب رو تموم کرده باشم که جایزه گرفته باشم! :)) دیگه از بس نا امید شده بودن از کتاب خوندنم برای پایان هر فصل جایزه گذاشته بودن! D:

پی نوشت: حالا که صحبت از کتاب خوندن شد یه سایت در ارتباط با طبقه بندی و معرفی کتابها هست که به نظر من جالبه... چند ماهی هست که عضو هستم... میشه در مورد کتابهای مختلف اطلاعاتی رو به دست اورد یا review‌ در موردش خوند... خلاصه امکانات جالبی داره یکی از امکاناتش امکان لینک به کتابهایی هست که خوندین... مثلا برای من توی این لینک به صورت تقریبی کتابهایی که خوندم رو توی طبقه های مختلف (bookshelves) لیست کردم.

نظرات 13 + ارسال نظر
نوشین۱۷ دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ق.ظ http://Nooshin17.com

جوابش خیلی جالب بوده :) :>
----------------
من دلیلم رو برای قرآن تو پست قبلیت نوشتم ...
----------------
در مورد خاطره هم راستش هرجوری فکر میکنم باورم نمیشه تو بچگی شیطون بودی :)) نمیدونم چرا شاید چهره غلط اندازی داری :D البته به اضافه اون پستی که برای اعترافها تو شب یلدا نوشته بودی :))

ممنونم بابت جواب که در ارتباط با قرآن برای سوالم نوشته بودی :)
****
الان که عوضش انقدر مظلوم شدم دیگه ;) D:

سمیرا دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:10 ق.ظ

دلیل من برا قرانم که گمون کردم می دونی خیلی وقته تو نخشم خوب..
بعدشم جوابای این برنادو قبول نیست که کتابی که توش هیچی نباشه می شه دفتر نه کتاب!!!!!!!!!
بعد ترش جواب خودت چی شد؟

اینکه توی نخ قرآن هستی رو می دونستم ولی این که دلیل نمیشه که قرآن یکی از ۵ تا انتخابت باشه... باید دلیلت با توجه به شرایط جدیدی باشه که توی جزیره تعریف شده چون خوب شرایط اونجا با شرایطی که الان داری خیلی فرق میکنه و دلیلی نداره که لزوما کتابی که الان برات جالب هست یا پیگیری میکنی اونجا هم بخوای با خودت ببری... برای همین دلیلت باید محکم تر باشه برای اینکه می خوای همراه خودت ببری قرآن رو :>
*****
چرا با اسم این بیچاره تو لجی؟! :)) برناردو دیگه کیه؟! :)) دفعه اول که کامنتت رو خوندم چند ثانیه طول کشید تا بفهمم برناردو کیه! :))
*****
اینکه کتاب سفید گفته از چند جهت می تونه جالب باشه :> (برای همین کلمه انگلیسیش رو هم نوشتم) چون blank رو توی فارسی ما سفید ترجمه میکنیم ولی در اصل معنی <خالی> میده... کتاب که blank باشه با یه دفتر که سفید باشه از دو جهت فرق اساسی داره...
۱. میشه اینطور فرض کرد که منظورش این بوده که هیچ کتابی چنان ارزشی نداره که بخوام با خودم ببرمش... پس کتابی رو می برم که blank باشه... این تصور متفاوته نسبت به اینکه بگه دفتر با خودم میبرم... چون کسی که میشنوه توجهش به سمت کتاب معطوف میشه... علاوه بر اون به نوعی بیانگر این هست که شرایط زندگی در اون جزیره طوری هست که کتابهایی که ما الان در زندگی امروزی می نویسیم و نیازهای این زندگی رو برطرف میکنه دیگه اونجا کاربردی نداره...
۲. میشه اینطور تصور کرد که به این خاطر گفته کتاب blank‌ که اونجا در فرصتی که داره بشینه و از تجربیات و حس هاش ۵ تا کتاب جدید بنویسه... کتاب blank‌ این تصور رو به وجود میاره که با نوشتن در اون صفخات سفید تبدیل به کتاب میشه :>
******
جواب خودم رو که قرار نبود بنویسم که ;) ولی خوب باشه یه توضیح در مورد جواب خودم به آخر پستم اضافه میکنم. :>

ریواس دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:43 ق.ظ

فکر کنم امشب هرجا سر می زنم باید چند تا پست با هم نظر بذارم.
این وقتا که درگیر می شم، همه جا رو می خونم اما دیگه فرصت نمیشه فکر کنم و کامنت بذارم! حالا خیلی حرف پرمحتوایی نمیزنم، ولی خب مخم همینقدر جواب می ده دیگه!
*
واسه اون پنج تا کتاب، برخلاف نظریه شما!!!؛) چه فایده که من اون کتب مذکورو ببرم، بعد نه جایی باشه که پیاده سازیشون کنم و از کارم لذت ببرم، و نه امتحان بدم و پزشو بدم!!!؟؟ D: بعلاوه اینکه خوندن این کتابها بدون کامپیوتر واسه من اگه ممکن هم باشه لذتی نداره!
پس باید پنج تا کتاب ببرم که اقلا خوندنشون لذتبخشه. ولی الآن که به علت لذتبخش بودن بعضی کتابها واسه خودم فکر می کنم می بینم که اگه قراره تنها و بیکار باشم تو جزیره دیگه اینا لذتی ندارن!
مثلا من آبلوموف رو خیلی دوست دارم. شاید چون حس میکنم -اگر نه همه- من اقلا، یه آبلوموفف درونم دارم که نباید بذارم فرامروایی کنه. حالا چه فایده که تو جزیره بیکاری!، من آبلوموف نباشم؟ نباشم که چی کار کنم؟
یا مادر ماکسیم گورکی، یا نان و شراب، نینا، یا سایر رمانهای مبارزات ایتالیا و روسیه. همشون روح مبارزه و خاموش نشدن و تقویت می کنن! -خوبه به شرطی که تو صورت مسئه قضیه فرار از جزیره کلا دیلیت نشده باشه!-
جان شیفته و کلیدر و آتش بدون دود و .... همه بیشتر از یه جلدن!!!
خب پیدا کردن کتابهایی که با حذف همه این حرفها لذتبخش باشن زیاد آسون نیست!
فکر کنم همون کتاب سفید ببرم بهتر باشه!!!
**
حالا که چونه ام گرم شد بگم!!
این سوال واسه من تقریبا شکنجه محسوب می شد اگه واقعی بود. دلایل بالا به کنار، من چون کلا تعادل سلیقه ای ندارم!!! مصیبتها دارم با این قبیل انتخابها!
مثلا دبیرستان یا دانشگاه که بودم، اگه قرار بود واسه سه ساعت درس خوندن کتاب با خودم ببرم جایی، بی اغراق ملزومات ۶-۵ درسو برمیداشتم!!! چون هیچ حساب کتابی نداشتم که حس کدومش می آد! حسش هم نباشه که من امکان نداره درس بخونم!!!!!
*
خسته نباشید بابت خوندن کامنت:))

اون حرف که شوخی بود :> ولی فکر میکردم که به این موضوعات به دید یه علم علاقه مند باشین...
*****
تازه من خودم با شرکت مایکروسافت صحبت می کردم براتون sponsor بشه و کلی از تبلیغاتش میشد در آمد داشت D:‌ وقتی مثلا ۵ تا از کتابهای مرتبط با محصولات مایکروسافت رو با خودتون می بردین :>
*****
استدلالتون برای انتخاب کتاب کاملا درست هست... حق دارین در صورت سوال باید مشخص شده باشه که امکان فرار هست یا نه ولی خوب اگر شرایط واقعی تر بود چنین چیزی هیچ موقع مشخص نمیشد... فرض اینه که اگر ممکن باشه خیلی سخت باشه... واقعا تلاش میکردین که فرار کنین از اون جزیره؟
کلیدر رو خوندین همش رو؟ اون که ۷ جلد هست یا اونکه بیشتره؟ (فکر کنم ۱۱ جلد) من یه بار تابستون چند سال پیش شروع کردم خوندنش رو و یه جلد و نیمش رو خوندم ولی احساس کردم به جای خوندن بقیه ۱۰ جلد می تونم کارهای مفید تری بکنم! با اینکه رمانهای بلند رو هم کاملا دوست دارم و می پسندم این دیگه خیلی زیادی توصیفی بود و احساس کردم وقتم تلف میشه اینطوری... شما دوست داشتینش؟
******
من هم خیلی بر اساس حسم کتاب می خونم :>‌ برای همین بیشتر اوقات چندین تا کتاب رو همزمان می خونم... الان هم همینطوره... مثلا ۴ تا کتاب غیر درسی هست که همزمان دارم می خونم...
******
ممنونم شما هم خسته نباشید بابت خوندن جواب کامنت D:

ممنونم بابت کامنت کامل و خوبتون :)

دوست ۲۰ دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:24 ب.ظ

سلام ، احوال شما ؟
راستش می خواستم براتون بنویسم که آیا در اون جزیره نیازی به کتاب خواهد بود . اونجا باید با عوامل طبیعی دست و پنجه نرم کرد . اما جرج می خواسته تو اون مدت ۵ تا کتاب بنویسه تا اگه تونست بده به بازار شاید راهگشایی باشه برای دیگران . :
:D بدرود .

سلام... ممنونم علی جان :) شما خوب هستین؟
استدلالتون کاملا درسته :> البته شاید <شاو> هم تصمیم به نوشتن کتاب نداشته و این جوابی که داده نوعی انتقاد به کتابهای موجود بوده ;) ولی خوب فرض نزدیکتر همونه که تصمیم به نوشتن در مورد تجربیات جدیدش رو داشته نه حالا به این دید که کتاب بشن به این دید که نوشتن رو دوست داشته و از این کار احساس آرامش پیدا می کرده...

محبوبه دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:40 ب.ظ

مفهوم ثواب داشتن برای خوندن قرآن شاید فقط یه تشویق باشه برای خوندن قرآن. وگرنه صرفا خوندن قرآن به خاطر داشتن ثواب چه فایده ای داره؟!
مهم پیدا کردن مصادیق قرآن تو زندگی و عمل کردن به دستورات قرآن هست..من بیشتر دوست دارم قرآن رو بخونم تا راهکارهای زندگی یاد بگیرم...

به خیلی از قسمتهای جوابتون میشه ایراد گرفت... اول اینکه اگر استناد به روایات اسلامی بکنین که خوندن قرآن بدون فهمیدنش (حتی نگاه کردن بهش) ثواب داره یه نمونش مثلا در مورد سوره علق تفسیر فیض الاسلام از امام جعفر صادق(ع) نقل شده بود.
ثواب و جزا سیستمی هست که در دین وجود داره و نمیشه گفت که مثلا اینکه فقط ثواب داشته باشه فایده ای نداره چون بر اساس قرائت های دینی و فقهی گفته میشه که دلیل ثواب و جزا رو ما انسانها نمی دونیم و وظیفمون اطاعت امور الهی هست... این نظر در استخراج احکام اسلامی کاملا مشهود هست... مثلا اینکه یه کاری مستحب هست یا یه حکمی وجود داره رو بر این اساس استخراج نمی کنن که چه فایده ای داره... بر اساس اینکه چنین چیزی روایت شده یا در قرآن وجود داره این احکام رو استخراج میکنن... مثلا فرض کنین بر اساس این احکام ماه رمضان خوندن قرآن ثواب داره... خوب بعد نمیشه براش گفت که ثواب چه فایده ای داره... سیستم دین ثواب و جزا داره دیگه...
******
قسمت دوم حرفتون کاملا درسته فقط اینکه این حرف رو در استدلال اینکه چرا قرآن رو با خودتون توی جزیره می برین نوشتین؟ اگر اینطور هست اونجا واقعا با خوندن قرآن می تونین راهکارهای زندگی یاد بگیرین؟
******
پی نوشت: قسمت اول حرفهام در این ارتباط هست که استدلالتون رو در یه نظام دینی نمیشه پذیرفت نه اینکه نظر خودم این باشه...

ندا.ح سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:54 ق.ظ http://gaahnameh.persianblog.com

بقیه کتابهای ندا خانم تنبل :))
۱- شاملو
به خاطر ارادت خاصی که به این هنرمند دارم و آثارش ..
۲- کتاب حافظ
۳- کتاب بر باد رفته چون هر از چند گاهی هوس میکنم بخونمش .. اینو جدی میگما نخندی بهم D:
۴- کتاب اشعار و زندگینامه استاد شهریار به اسم در خلوت شهریار .. نمیدونم خوندیش یا اما کتاب فوق العاده ایه
۵- یه دفتر ۲۰۰ برگ خالی که توش بنویسم ..

من قرآن رو نمیبرم .. بد نیست دلیل من رو هم بشنوی .. چون هنوز دلیلی برای خوندنش پیدا نکردم .. شاید این حرف بدی باشه که من زدم .. شاید ناراحت بشی اما این یک واقعیته.. هنوز برای خوندنش دلیلی پیدا نکردم .. وقتی خودم رو با کسانی که میخوننش مقایسه میکنم میبینم تنها فرقی که داریم همین خوندن و نخوندنشه .. البته نه همه افراد اکثرشون ..

اختیار داری :> تو که به این زرنگی هستی :>
*****
بر باد رفته خیلی کتاب قشنگ و لطیفی هست :) هر دو جلدش رو می خونی دوباره؟:>

استاد شهریار رو کتابی که ازش گفتی رو نخوندم... کلا کم ازش شعر خوندم ولی چند تا غزلی که ازش شنیدم رو دوست داشتم... این کتابش چه سبک از شعرهاش هست؟
*****
در مورد قرآن هم خوب کاری کرده بودی نوشته بودی :> نه چرا حرف بدی باشه؟:-/ از این تعجب کردم که چرا فکر کردی ممکنه ناراحت بشم :-/ اول اینکه به نظرم استدلالت درسته بعد هم اینکه من نسبت به عقایدی که حتی باهاش مخالف هم باشم اصلا تعصبی ندارم که بخوام ناراحت بشم چه برسه به اینکه مخالف هم نباشم ;)
می دونی چرا میگم استدلالت درسته؟ برای اینکه من اعتقاد دارم که هر کسی خودش بهتر میتونه راههای سعادتش رو پیدا بکنه و این خودش هست که باید تصمیم بگیره که خوندن چه چیزی براش مفید هست و یا خوندن چه چیزی بهش کمک میکنه... در مورد آدمهای مختلف این فرق میکنه... هر کسی بر اساس سلایق خودش تصمیم میگیره... و چیزی که مهمتر هست اینه که یه سری اصول انسانی وجود داره که این اصول رو میشه از راههای مختلف و به روشهای مختلف کسب کردشون... مثلا لزومی نداره که کسی حتما قرآن بخونه تا بفهمه که دروغ گفتن بده! و لزومی هم نداره که هر کسی که قرآن خوند این مطلب رو بفهمه و اگر فهمید عملیش بکنه...
من به عنوان نظر شخصی خودم هر چیزی که مانع فکر کردن و تصمیم گیری منطقی آدمها بشه رو باهاش به شدت مخالفم... حتی اگر این چیزی که مانع فکر کردن میشه خوندن قرآن باشه...
در این مورد اگر یه موقع فرصت شد دوست دارم بیشتر باهات صحبت بکنم :)
*******
جالبه که بگم من هم در بین ۵ تا انتخابم قرآن رو نمی بردم. دلیلم رو هم می نویسم. ;)

سمیرا سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:07 ب.ظ

یه تقلب دیگه هم این جورجی کرده شما می گی فقط کتاب بعد اون برانوشتن کتاب سفیدا باید مدادی خودکاری چیزی می برده دیگه .مگه نگفتی هیچی قبول نیست؟
من اعتراض دارم

گیر دادی به این بیچاره ها! :)) خوب نگفته که می خواد لزوما بنویسه که! بعد تازه شاید بخواد با زغال بنویسه! D: زغال هم که درست کردنش کاری نداره :>

سمانه سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:36 ب.ظ

من حواسم نبود که باید دلیلم بنویسم؛ حالا فقط الان قرآن رو که پرسیدی میگم. من اعتقادم اینه که کسی که عاشقانه دوستم داره خداست! اون بهم پیشنهاد کرده برای سعادتم حتی شده قرآن رو نگاه کنم فقط نگاه! حتما دلیل خدای خوبم ثوابش نبوده کما اینکه ثابت شده که جملات و رفتارهامون توی شکل آب درون بدنمون تاثیر گذار هستن! چه برسه به رشد و کمالمون!
من مخالف اینم که کارهای دنیوی مون رو به اسم ثواب برای خدا انجام بدیم. من اگر هم به امر خدا گوش می کنم به خاطر اینه که دوستش دارم و می دونم اون من رو بیشتر دوست داره و خیلی فراتر از من صلاحم رو می دونه!
در ضمن قرآن یک کتابه که بیشتر از زهیر درسهای شیرین داره؛ و اگر بتونی بهشون برسی بردی و اگر نرسی به خودت ضرر رسوندی.
اگر دقت کنی توی جواب سوالتم نوشته بودم که الانم که توی جزیره نیستم و امکاناتم دارم تنبلی می کنم و از قرآن فاصله دارم و این تاسف باره!
جواب خودت چی شد؟!!

ممنونم که دلیلت رو نوشتی بودی :)
اینکه نوشتی ثابت شده رو بر اساس اون شکل کریستالهای یخ میگی که تاثیرات صداها و حالات مختلف رو توی شکل بلور آب اومده بود با عکس بررسی کرده بود؟ اگر بر اساس اون گفتی که اون تحقیقش اثبات نشده! من یه بار در موردش search‌ کردم و هیچ مرجع معتبر علمی نپذیرفته بودش و بیشتر هم ازش ایرادهای مختلفی گرفته بودن که به نظرم درست بود...
اینکه گفتی به اسم ثواب این کار رو انجام نمیدی خیلی خوبه و کاملا جای تقدیر داره :)
درسهایی که توی قرآن هست رو با خوندنش توی اون جزیره می تونی بهش برسی؟

باشه قبول من هم جوابم رو یه پست جدا می نویسم :>

محبوبه سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:27 ب.ظ

خب پس بهتره من کامنتم رو تصحیح کنم. اول این که خیلی ممنون از جواب خیلی خوبتون.
ایرادهای کامنتم رو قبول می کنم. واقعیتش به ثواب داشتن خوندن قرآن اعتقاد دارم ولی از دید خودم گفتم صرف خوندن قرآن - اون هم برای همیشه یعنی یه عمر بدون فهم خوندن- شاید واقعا فایده ای نداشته باشه ( در این مورد فکر می کنم دکتر شریعتی تو کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی خیلی راجع به این مساله صحبت کردند. کتاب رو مطمین نیستم. یا در کتاب نیایش - دکتر شریعتی- باز در مورد فلسفه دعا خیلی بحث کردند که بخش خیلی زیادیش رو قبول دارم. )
قرآن خوندن برای راهکار زندگی منظورم تو جزیره نبود حرف اصلیم سر این بود که چرا دلم می خواد قرآن بخونم. این پاسخ بدون توجه به در جزیره بودن یا نبودن بود.

ممنونم که توضیح دادین :) در مورد این حرفهایی که نوشتین باهاتون موافقم.

ریواس چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:15 ق.ظ

سلام باز!
درباره کتابهای آقای بیلی محترم! گفتم که، بدون وجود کامپیوتر فایده ای واسه من ندارن!
مثه این می مونه که یه کتاب ریاضی، یا هندسه رو بدن دستت بگن بدون اینکه خودکار و کاغذی داشته باشی که عملیاتی انجام بدی، بخونش! من یکی که هییییچ لذتی نمی برم و بعید می دونم با روخونی کردنش چیزی هم یاد بگیرم.
*
احتمال اینکه تمام تلاشمو، واسه فرار می کردم اصلااا کم نیست. مگه اینکه از زندگی اونجام به نحوی لذت ببرم-لذت ببرم ها، نه اینکه ناچارا بپذیرم-
*
کلیدرو هم آره خوندم. پنج تا مجلد دو جلدی بود. میشه ده جلد. البته کشش کتاب یکسان نبود برام. یه جاهایی خیلی جذابتر و لذتبخش تر بود به نسبت یه قسمتهای دیگه اش!
ولی کلا من رمان رو به این دلیل که می برتم تو بطن طرز فکر و زندگی یه سری آدم دیگه و کمک می کنه بفهمم چه طرز فکرهای دیگه ای ممکنه وجود داشته باشه، دوست دارم. همینجوری میتونم بپذیرم که آدمای مختلف متفاوتن و تفاوتهاشون دلیل بد بودنشون نیست. حتی گاهی بدی کردنشون هم دلیل بد بودنشون نیست. و...
کلیدر هم خیلی جاها تو شناخت ذات آدما کمکم کرد.

سلام دوباره :>
ممنونم از توضیحاتتون :> خوب ما خیلی از درسهامون اینطوری هست که یه چیزی رو می خونیم که بهش دسترسی نداریم... مثلا ترم پیش من یه درس پاس کردم که در مورد روشها و تکنولوژی های ساخت IC بود... تو ایران هیچ کاری(به معنی واقعی کلمه) در این ارتباط انجام نمیشه...

نمی دونم چرا اینطور یادم مونده که کلیدر اونکه من شروع کردم به خوندنش بیشتر از ۱۰ جلد بود :-/ ولی احتمالا باید همین ۱۰ جلدی بوده باشه... (چون یه خلاصه شده هم داره که ۷ جلده) اون یک جلد و نیمش رو که خوندم به نظرم حرفهای اضافی هم زیاد داشت... البته خوب بود که به صورت توصیفی نوشته بود ولی گاهی این همه جزئیات به نظر من لازم نیست... البته این رو هم بگم من کلا سلیقم طوری هست که از نویسنده های ایرانی خیلی کم نوشته هاشون رو می پسندم. مثلا من توصیفات تولستوی رو چه در مورد اتفاقها چه در مورد آدمها خیلی بیشتر ترجیح میدم. (البته سلیقه ای هست و چون سبک متفاوتی هم هستن نمیشه درست مقایسه کرد.)

سمانه پنج‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:26 ب.ظ

کتاب آفتاب در حجاب داستان واقعه عاشورا با بیان حضرت زینب است. گفته بودم بهت!! بیانش خیلی شیوا است من دوستش دارم.

آره یادم بود که بهم گفته بودی :)... اسم کتاب هم یادم بود ولی موضوعش رو یادم نمونده بود :">

ممنونم که توضیح نوشتی در موردش :)

سمانه پنج‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:35 ب.ظ

آخ من اشتباهی اون پیغام قبلی رو گذاشتم؛ کاش می شد جابجا بشه!!
قرآن هم به زندگی فردی توجه داره هم اجتماعی. دیدم راجع به قرآن اونقدر کامل نیست که بخوام جواب سوالت رو بدم؛ اما مطمئنم که نویسنده ای بهتر از خدا وجود نداره که بتونه شاهکاری خلق کنه و اون شاهکار بتونه ارزش حمل کردن داشته باشه ( این رو از روی دوستی باهاش می گم نه بنده و خالق)!

چرا اشتباهی؟:-/ می تونم جا بجاش کنم اگر می خوای :> برای هر پستی خواستی بذار اون قبلی رو پاک میکنم جوابش رو برای اون میذارم... :>
*****
من خوب دیدم نسبت به قرآن متفاوت هست... به نظر من قرآن در شرایط زندگی اجتماعی هست که می تونه کاربرد عملی داشته باشه و شرایط اون جزیره خیلی فرق میکنه... (از لحاظ بحث روحی و آرامش این رو نمیگم فقط از لحاظ کاربرد عملی)

ممنونم که توضیح دادی در موردش :)

افسانه چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:49 ب.ظ

آدم جالبی هستی
جدی میگم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.