تولد جدید

شده تاحالا یه اتفاقی براتون بیفته و بعد از اون اتفاق احساس کنین که یه آدم جدید و کاملا متفاوتی که براتون ناشناخته هست از درونتون به دنیا اومده؟!

پیشگام آینده

برای ایجاد تغییر همیشه باید دست به کارهای جدید زد و راههای جدید رو امتحان کرد تا اشتباهات گذشته تکرار نشن....خیلی فرق هست بین آدمهایی که "زندانی گذشته ها" هستن با کسایی که "پیشگامان آینده" هستن....

 

 

ادب

یه کسی که با شما رفتار خوبی داره و مودبه ولی با گارسن بد برخورد میکنه اصلا آدم مودبی نیست!! مودب بودن یه جزء پایدار از وجود آدمهاست و نباید براساس احتیاجشون یا شرایطی که دارن با ادب باشن یا اینکه نباشن!!

آدمهای متفاوت، حرفهای متفاوت....

آدمها بر اساس شخصیتی که دارن دور همدیگه که جمع میشن حرفهای متفاوتی رو می زنن....

--آدمهایی که از لحاظ شخصیتی کوچیک هستن قسمت زیاد حرفهاشون مربوط به پشت سر این و اون حرف می زنن میشه!! نه به هدف اینکه مشورت بکنن با همدیگه که شناختشون نسبت به اون کسی که در موردش حرف می زنن بهتر بشه که بتونن روابط بهتری داشته باشن با اون....هدفشون این هم نیست که خوبیهایی که اون طرف براشون کرده بیان بکنن یا از چیزهای خوب شخصیتش بگن....پشت سرش حرف می زنن که مسخرش کنن بهش بخندن!! و شخصیتش رو کوچیک کنن اونقدری که اندازه شخصیت کوچیک خودشون پایین بیاد! هیچ آدمی رو نمی شناسم که تو همه شخصیتش یه نکته مثبت نداشته باشه که وقتی کسی می خواد در موردشون حرف بزنه نتونه اون نکته خوب رو بگه....بعضی از آدمها عادت کردن که فقط از نکات منفی بقیه حرف بزنن یا اینکه اون نقاط منفی رو بزرگ بکنن.....گفتن خوبیهای بقیه وقتی که خودشون نیستن خیلی خیلی دلپذیرتر از گفتن نقاط ضعفشون هست...با بقیه باید قشنگیها رو قسمت کرد.....

--آدمهایی که از لحاظ شخصیتی متوسط هستن در دوستیهاشون قسمت عمده حرفهاشون مربوط میشه به حرف زدن در مورد اتفاقهای رده متوسط روزمره.....اینکه امروز اینطوری شد اونجا رفتم این کار رو کردم....یا مثلا خبر داری که این اتفاق افتاده؟......گفتن این جور حرفها کاملا لازم هست برای ارتباط و اصلا هم ایرادی نداره....بین دو تا دوست یا یه عده دوست این جور تعریف کردن اتفاقها هم اینکه خیلی به دوستی کمک میکنه و هم اینکه شناخت نسبت به هم رو بیشتر میکنه و هم اینکه شنیدنشون خوش آیند هست برای دوستها که از حال هم باخبر بشن....و هم یه سری رویدادهای جدید رو بفهمن....ولی نباید دوستی رو در همین حد محدودش کرد....اینها میتونه یه مقدمه برای یه ارتباط و دوستی عمیق تر و مفید تر باشه.....

--آدمهایی که از لحاظ شخصیتی بالا هستن در دوستیهاشون در کنار حرفهای روزمره و رویدادهای روزمره....ایده ها نظرها و افکارشون رو با همدیگه قسمت میکنن....حرفهایی که برای رشد شخصیتی پیدا کردن خیلی کمک میکنه....اینطوری میتونن به یه افکار جدید دست پیدا کنن....دنیاهای جدیدی رو در درون آدمها کشف و جستجو کنن.....افکار قشنگ رو با هم قسمت بکنن....برای همدیگه تکیه گاه فکری باشن.....و کمک های بزرگ به همدیگه بکنن....و همه اینها فرقهایی هستن که آدمهای بزرگ با آدمهای متوسط دارن در ارتباطشون با هم....

تصویر در آب

بعضی از دوستها مثل تصویر خود آدم تو آب میمونن! وقتی میخندی می خندن! گریه میکنی گریه میکنن! یه نظر ازشون میخوای میگن آره همینی که خودت میگی! یه کاری که میکنی میگن آفرین درسته همین کارو باید میکردی!...یه کاری که نمی کنی میگن آفرین همین طوره درست فهمیدی....خلاصه فقط افکار خودمون رو تقویت میکنن...این جور آدمها بد نیستن اصلا ولی خوب زیاد هم جالب نیستن! باید یه جور شخصیت ثابت داشت...خیلی خوشم میاد وقتی یه دوست با صداقت و دلسوزی بهم میگه: "امیر این کارت اشتباه بود"...یا اینکه "من اینطور فکر نمی کنم"....یا حتی بعضی وقتها برای خودم پیش اومده که ناراحت بودم با یکی از دوستام که حرف زدم دعوام کرده گفته به چه حقی ناراحتی؟! بعد که خوب فکر کردم دیدم حق داشته....;)

نظر دیگران

به نظر من همیشه باید اون کاری که به نظرت درسته به اندازه کافی دلیل محکم داری و دوست داری رو انجام بدی و اون چیزی رو که احساس میکنی باید بگی رو بگی...چون اون کسایی که بهت گیر میدن مهم نیستن و اون کسایی هم که مهم هستن بهت گیر نمیدن!!

 

خوب بودن

نوشته های دکتر شریعتی رو خیلی دوست دارم....یه قسمت دیگش هم به نظرم جالب بود اینجا مینویسمش....از مقاله "معبودهای من":

"اما....در اینجا کسی چه می داند که خوب بودن، در سطحی بالاتر از زندگی و مردم و "روزمرگی" با عالی ترین زیبا بودن ها یکی میشود، در هم می آمیزد و بعد در آنجا، آنجا که دست کوتاه بلندترین احساس ها هم به زحمت به آستانه آن میرسد، در آن قله بلند عالی ترین معراج های روح های "فوق العاده" خوبی ها از عالی ترین زیبایی ها نیز زیباتر می شوند. چنان که زیبایی ها نیز در آنجا از آسمانی ترین و مقدس ترین خوبی ها نیز خوب تر می شوند! دنیای دیگری است، چیزهای دیگری است. رنگ ها، آتش ها، روشنایی ها و حالت ها و نیازها و دردها و تشنگی ها و عشق ها و دوستی ها و پیوندها و احساس ها  و تصویر ها و تپیدن ها و ایمان ها......ی دیگری است.پای هیچ تعبیری بدان گام برنتواند داشت و دست هیچ زبانی بر دامن بلندش چنگ نتواند زد........"